فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

❤ ღ ღ فاطمه دختر اردیبهشتღ ღ ❤

2 سال و 3 ماهگی

1393/5/23 9:56
نویسنده : مامان فاطمه
135 بازدید
اشتراک گذاری

تبلیغ ایران رادیاتور رو تو  ماشین یه بار شنیدی البته وقتی داشتیم خونه عزیز می رفتیم بی مقدمه وقتی داخل ماشین دایی برای رفتن به پارک کلاله بودیم گفتی:پشتم گرمه و ماهمهخنده

در 2 سال و 3 ماهگی لباس دختری رو گذاشتم رو مبل و رفتم به غذا یه سری بزنم دیدم شما رو که خودت لباس آبی رو که بابا جونی برات خریده پوشیدی و البته شلوار گل گلی هم عوض کردی و صورتیو از اتاقت برداشتی و پوشیدی و شلوارتو در آوردی انداختی رو تاب ...به من میگی انداختم خشک بشه

توی ماشین بهت میگم ببین دست مامانو اوف شده ..شما میگی غذا بخور خوب بشه..میگم بوسش نمیکنی میگی خونه عزیز رفتیم بوسش میکنم

خاله بهاره برات هندونه قاچ میکنه شما مدام تخمه هاشو نشونlمیدی  و میگی عه تخمه داره و خاله باید به دقت حتی تخمه سفید ها رو برات بگیره

وقتی میخایی یه چیزی تعریف کنی که احتمالا کلمه ای از اون عبارت رو یادت نمیآد میگی عم عم عم _کسره

با خاله سعیده سوار خلیکوپتر و البه سوار قطار شدی

با بابام رفتیم یه دوری بزنیم به علت علاقه ای و که به توپ والیبال داشتی و داشتی بازی عموها و دایی وخاله هارو مختل میکردی بردم بچرخونمت به بابام میگی میخایم بریم چرخ وفلک ..بابا سوار تابت کرده وو محکم هلت میده شما میگی آخ جون دوسش دارم و اگه یواش میشد میگفتی باباجون خل بده

فعلا هم که جایزه با برچسب خوب جواب داده و اگه مامانی هم یادش بره شما میگه achas(برچسب)و یاد آوری میکنی

بابا این سوال غلط که مامان رو دوست داری یا بابا مپرسه و شما سری میگی بابایی

من میگم چرا بابا رو ؟ شما میگی برام اقاشی میخره خمه چیز میخره

پسندها (4)

نظرات (6)

مامان مریم
27 مرداد 93 10:31
سلام خاله جون و فاطمه جون خوبید خانمی چس کی میخوای به من هم رمز بدی... تلگرافت را نخوندی
مامان مریم
27 مرداد 93 10:32
البته اجباری نیست اگه دوست داشتی بده.ممنونم
نازنین
27 مرداد 93 13:00
عزیزم من رمز میخوام
نازنین
27 مرداد 93 13:17
عزیزم لینکت کردم دوست داشتی لینکم کن
آیدا
28 مرداد 93 14:00
سلام منم مثله خودتون وبلاگ نویسم اگه وقت داشتین به سایت منم یه سر بزنین
خاله سعیده
2 شهریور 93 9:25
دیگه فاطمه جون بزرگ شده سوار هلی کوپتر سوار شده بعدش میگه قطار که آقای مهربون پول قطار رو حساب نکرد درعوض با خاله رضوان و عمو حسین سوار شدیم خاله سعیده مسی