فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 6 روز سن داره

❤ ღ ღ فاطمه دختر اردیبهشتღ ღ ❤

یه اتفاق بد

دیروز(15تیر) من و شما دخملی تصمیم گرفتیم بدون سه چرخه وکالسکه  دوتایی در یک عصر تابستانی به خیابون بریم و من برات یک بلوز بخرم .. توی راه از یه مغازه رد شدیم که توش پر کبوتربود و یه مغازه دیگه که توش نمیدونم قناری بود یا فنج..تو که مدام بهشون اشاره میکردی  و معلوم بودخیلی دوستشون  داری.  داشت کلی بهمون خوش میگذشت که از قضا در داخل یک پاساژ که من دست شما رو گرفته بودم و داشتیم با هم میرفتیم شما خودتو به زمین انداختی و مامان میخاست بلندت کنه که یه صدایی شنیدم ...صدای دستت بود و شما زدی زیر گریه و من تا خونه صلوات میفرستادم که طوریت نشده باشه اما شما با هر تکون دستت گریه میکردی . دم در خونه که رسیدیم بابا رو دیدم و از قض...
21 تير 1392

واژه آموزی

دخترم به   گاو میگه گا گل میگه گٌ داغ میگه داگ یا دای مامان میگه مامانی یا ماما یامانی بابا میگه بابا آره میگه آی یا آده نه میگه ننننه (به صورت پشت سز هم میگه نه) آب میگه آ بریم میگه بییم(سریع تلفظ میکنه) داییی  میگه دایی عمه میگه عم بده میگه بٍی کیه؟ میگه کی نیست میگه نی عزیز میگه عجی سلام نمگه شلا یا دلا آیینه میگه آی تاب میگه تا ببر میگی بب   فعلا اینایادم میآد         ...
21 تير 1392